هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

امید

1390/2/11 17:17
نویسنده : مامان الهه
419 بازدید
اشتراک گذاری

 

  

  دختری که خدا از او عکس می گرفت!!!!

 

   دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.


بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.


مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود.

 

 

 

 

 

 با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.


اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.


زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟


دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!


باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنید

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ღ دانیال عشق عمه رویا ღ
11 اردیبهشت 90 18:12
سلام مامان مریم خوبی؟؟ چه مطالب قشنگی نوشتی کلی استفاده کردم...
هانیه جونم چطوره ؟؟ ببوسش از طرف من


سلام. عزیزم. خوبه. از لطفت ممنونم.
عاطفه مامان آوا خانم ناز نازی
11 اردیبهشت 90 19:50
چقدر قشنگ بود. واقعا چقدر خوب میشه اگه آدمها بتونن با این دید به مسائل نگاه کنن.اونوقت هیچ چیز تلخی تو زندگی وجود نخواهد داشت.


سلام. کاملا با نظرتون موافقم.
بابای رهرا کوچولو
12 اردیبهشت 90 8:58