تولد قمری هانیه جون
سال گذشته،در تاریخ 27 ماه رمضان، دختر گلم قدم به دنیای ما گذاشت و زندگیمونو سرشار از مهر و صفا
و نورانیت کرد.
سخنی با هانیه، عزیز دلم:
هانیه مهربونم، پاره تنم سلام
امروز یکساله که وارد زندگی من و باباجون شدی. عزیزم با ورودت خیر و برکت رو واسمون به ارمغان
آوردی.زندگیمون رنگ و بوی دیگه گرفت و من و باباجون با انگیزه بالاتری به سوی آینده گام برداشتیم.
فرشته کوچولوی من،خدای مهربون تو رو بعد از 3 سال به من عطا کرد. واسه دیدن تو سختی زیادی رو
تحمل کردم.خواهر جونتو که از دست دادم، خیلی ناامید شدم. اما خدا مثل همیشه کمکم کرد و لطفشو
با هدیه دادن تو بهم نشون داد.امیدوارم لیاقتشو داشته باشم.
در این یکسال، خاطرات تلخ و شیرین زیادی رو داشتیم. شیرین ترین خاطره، شنیدن خبر برطرف شدن
سنگ کلیه ات و تلخ ترین ، بستری شدنت در بیمارستان اطفال بود.اما به لطف خدا یکسال رو به خوبی و
خوشی به اتمام رسوندی.
از درگاه خداوند واست آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
این روزا در تدارک جشن تولدتم.
خاله های مهربون ! اگه ایده جالبی واسه جشن تولد دارین، منو بی خبر نذارین. ممنون.