هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

عقیقه کردن هانیه جون

1390/6/4 11:52
نویسنده : مامان الهه
1,358 بازدید
اشتراک گذاری

        عزیز دلم.بالاخره طلسم شکست و من و باباجون فرصت پیدا کردیم گوسفندی رو واسه سلامتی

شما تهیه کنیم و به اصطلاح شما رو عقیقه کنیم.

از اونجایی که من خودم دل دیدنشو ندارم.بیرون نرفتم و به باباجون گفتم چند تا عکس بگیره.

 

 

بعدشم رفتیم خونه مامانی و تکه های  گوشتشو بسته بندی کردیم و بین اقوام و نیازمندان توزیع کردیم.

شب هم خونه عمه باباجون واسه افطار دعوت بودیم.اونجا خبر دار شدیم که عمه ثریا، عمه بزرگتر

باباجون، حالشون بد شده و بردنشون بیمارستان. بعد از افطار رفتیم دیدن عمه جون. اصلا حالشون خوب

نبود. صورتشون ورم کرده بود و هوشیار هم نبودند. حالم منقلب شد و به سختی تونستم خودمو کنترل

کنم.آخه عمه جون دیابت دارن و حالا روی بینایی و کلیه هاشون اثر گذاشته. طوری که ما رو به راحتی

تشخیص نمیدن و 75% کلیه ها از کار افتادن.

از خدا میخوام به حق جدشون هر چه سریع تر شفاشون بده.

آمین یا رب العالمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان النا
4 شهریور 90 12:19
سلام عزیزم انشاالله نذرت قبول باشه خداعمه جون رو هم شفا بده هانیه گلم روببوس
مامان زینب
4 شهریور 90 14:15
قبول باشه کاشکی از دخملی و گوسفندش با هم یه عکس میگرفتین ما هم زینب رو عقیقه کرده بودیم ولی عکسم نگرفتیم ولی پسر داداشم که عقیقه کردیم عکس گرفتیم خیلی بامزه شد
مامانی طاها
5 شهریور 90 0:24
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داری خدا نازدونتونو براتون نگه داره ، الهی . گل پسر منم یه وبلاگ برا خودش داره که دیدنش خالی از لطف نیست ، اگه مایل به تبادل لینک هستین منو بی خبر نذارین . مرسی
مامان آريا
5 شهریور 90 12:23
نذرت قبول عزيزم خوش بحالتون كه طلسم و شكستين ما كه هنوز توي طلسميم بابت عمه جوني هم ناراحتم اميدوارم خدا شفاش بده