هانیه در هفت ماهگی

هانیه گلم. چند روزیه که تلاش میکنی بایستی. هرچند ناموفق.

از 5 ماهگی میتونی بدون کمک بشینی.

هنوز نمیتونی چهار دست و پا حرکت کنی ولی میتونی بغلتی و سینه خیز خودتو کمی به جلو بکشی.

وسایل و اسباب بازی هاتو مدام پرتاب میکنی و منتظر میمونی دوباره بهت بدم.

با ماشین کوکی که آقا جون واست خریده بازی میکنی و به جلو و عقب حرکتش میدی.

دوست داری خودت قاشق و فنجون رو بگیری .

دس دستی میکنی. کلی ذوق زده میشی.

با روروئک به همه جا سرک میکشی و دوست داری همه چی رو بکشی. مجبور شدم تموم رو مبلی ها و رو میزی رو جمع کنم. حتی جلوی درختچه گوشه هال یه میز عسلی بذارم تا دستت بهش نرسه. آخه چند بار کشیدیش و نزدیک بود بیفته روی سرت.

خلاصه اینکه مامان جون هیچی تو خونه ما از دست شما در امان نیست.

حسابی ما رو پیش فامیل روسفید کردی.!!!!!! آخه همه میگفتن هانیه بچه آرومیه.

مدتیه یه دفعه میزنی زیر آواز.

منو ماما صدا میکنی و بابا جونو بابا. کلمات دیگه ای که میتونی بگی اینان:

دد............لَله.......ممه...........وقتی غذا میخوری میگی به به..........و یه سری کلمات ناقص دیگه. من و بابایی حسابی کیف میکنیم.

عاشق آهنگی . اولین آهنگی که واست گذاشتم عروسک عروسک قشنگم بود که خیلی هم دوستش داری. هر وقت میشنوی یه سری حرکات موزون انجام میدی.!!!!!!!!

آهنگای دیگه: تولد. توپ سفید.آهویی دارم خوشگله

آیـت الکرسی رو خیلی دوست داری. هر موقع واست میذارم  اولش یه لبخندی میزنی و بعد ساکت میشی و گوش میکنی.

مامان جون بقیه اش باشه واسه بعد...... بای بای