هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

بیماری بابایی

1390/5/21 18:00
نویسنده : مامان الهه
502 بازدید
اشتراک گذاری

هانیه کوچولوی مامان سلام

گلم تو پست قبلی گفتم که مریض بودی و اصلا اشتها نداشتی.خدا رو شکر چند روزه حالت بهتره و اشتهات برگشته.ولی خوب کلی وزن کم کردی. باباجون یه ترازوی دیجیتال خریده تا من هر روز و هر لحظه که خواستم وزنت کنم. آخه میدونه چقدر نگران کمبود وزنتم. خدا رو شکر بالاخره طلسم شکست و وزنت رسید به 8/500.خیییلی خوشحالم. انشاالله همینطور وزن بگیری و رشد کنی.10 روز دیگه 11 ماهه میشی و من فقط ا ماه و 10 روز فرصت دارم وزنتو به 10 کیلو برسونم.یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟

سعی میکنم غذاهای مقوی بهت بدم. هر روز واست گوشتو بخار پز میکنم و عصاره شو میدم نوش جون کنی. خیلی دوست داری. تمومه غذاهاتو با گوشت درست میکنم. 5 وعده غذا بهت میدم و روزی 3 بار میوه،پسته و بادوم.خلاصه اینکه سعی میکنم تقویتت کنم تا انشاالله کمبود وزنت که به خاطر سنگ کلیه و اسیدوز بوده برطرف بشه.

راستی دکتر واسه بابایی MRIنوشت و بر اساس اون تشخیص دیسک کمر داده.1 ماه استراحت مطلق. باید وزنشو کم کنه.باید رژیم بگیره. البته توی خونواده شون دیسک کمر  و شکم بزززززززززززززرگ ارثیه.واسه همین مجبوره کمربند طبی ببنده تا به کمرش فشار زیادی وارد نشه.

شنبه شب خونه خاله زهره دعوت بودیم. واسه ولیمه عقیقه کردن فاطمه جون.همه بودن. کلیییییی بچه و شما هم خیلی ذوق زده شده بودی و باهاشون بازی میکردی. اونقده سرم شلوغ بود که نشد یه عکس ازت بگیرم.

2 شنبه هم که عروسی دختر همکارم دعوت بودم ولی به خاطر مراقبت از باباجون نتونستم برم و کلی هم ناراحت شد و گلایه کرد.ازش عذرخواهی کردم. آخه خداییش مراقبت از باباجون واسم مهمتر بود.

چند روزه از خونه بیرون نرفتم. دلم گرفته. واسه منی که میرفتم سر کار و با کلی دانش آموز سر و کار داشتم یه خورده سخته تو خونه نشستن. ولی خوب چه میشه کرد. یه باباجون که بیشتر نداری.

من که حاضرم هر کاری واسش بکنم تا حالش خوب بشه. باباجون هم با طراحی کردن سر خودشو گرم میکنه. الان هم که دارم این مطالبو مینویسم شما خوابی و باباجون داره صورت قشنگتو طراحی میکنه.بعدا عکسشو واست میذارم.

خوب مامان جون. خیلی پر حرفی کردم. فعلا باییییییییی تا هاااااااااااااااای.

میبوسمت گلکم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مدرسه ی مامان ها
6 مرداد 90 11:44
سلام مامان مهربون امیدواریم هانیه جون همیشه سالم باشه و در پناه خدای بزرگ به موفقیت های روزافزون دست یابد. مدرسه ی مامان ها منتظر نظرات مفید و سازنده ی شما هست.
لپ گلی
6 مرداد 90 13:40
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داری مخصوصا دخملت که خیلی نازه.به منم یه سر بزن. با اجازه لینکت کردم bye bye
مدرسه ی مامان ها
6 مرداد 90 17:30
عکس و وبلاگ هانیه جون هم در لیست مامان های مدرسه قرار گرفت http://mamanschool.niniweblog.com/pagemaman2.php
مامان سید ابوالفضل
6 مرداد 90 18:03
سلام عزیزم خدارو شکر که همه چی خوب پیش میره انشالله بابایی هم هرچه زودتر خوب بشه بوسسسسس
سيدمهدي
7 مرداد 90 3:54
با نام و ياد خداوند . سلام. خواهــــــــر گلم آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم هـــــــــــــــــــــــــا خوشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــال ميشم بياي
مامان اوا نازنازی
7 مرداد 90 9:06
سلام مامان مهربون وفداکار.امیدوارم همیشه کنار همسر ودختر نازنازتون،خوش وسلامت باشید
maman nuzha
8 مرداد 90 8:37
salam golam ishala ke zoode zood babaee haniye khanom khob beshan.khoshhalam ke haniye goli salamatisho bedast avorde.omidvaram hamishe shad bashid.be ma ham sar bezanid
مامان جگر گوشه ام
9 مرداد 90 12:24
سلام هانیه جان ایشاا.. خدا شما و تمام بچه ها رو حفظ کنه ایشا ا.. همیشه سلامت باشی عزیزم
عاطفه مامان آوا خانم ناز نازی
10 مرداد 90 9:49
سلام دوستم ایشالا هانیه جون همیشه سلامت و سرحال باشه.
مامان آريا
17 مرداد 90 11:35
واقعا" خسته نباشيد ماماني اميدوارم بابايي زود زود خوب بشه