هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

فاطمه ، عزیز دل خاله

  عزیز دلم سلام. اومدم تا خوابی رو که 2 شبه میبینم واست بگم. دختر گلم، فاطمه جون، دختر خاله زهرا که 33 روز از تو بزرگتره، یه بیماری ژنتیکی داره به اسم وردنیگ هافمن. از موقعی که فهمیدیم همه داغونیم.هر وقت میبینم داری حرکت میکنی یا چهار دست و پا میشی دلم میترکه. آخه به یاد فاطمه می افتم که نمیتونه حرکت کنه و با وجود اینکه 9 ماهشه همیشه دراز کشیده است. آخه اون نمیتونه مثل بچه های دیگه دست و پاها یا گردنشو تکون بده.   مامانی به خدا نوشتنشم واسم سخته. دلم داره میترکه. الان که دارم مینویسم اونقد گریه کردم که دیگه نمیتونم خوب ببینم. خاله زهرا هم خیلی غصه داره. طفلکی از غصه آب شده.   بارها...
2 خرداد 1390

هانیه 8 ماهه میشود.

  تولد 8 ماهگیت مبارک عزیزم. هانیه ناناز من امروز 8 ماهه شدی. از درگاه خداوند واست آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنم عزیز دلم.                                                    فدای تو مامان ...
2 خرداد 1390

پاینده باد ایران

سلام به دوستای گلم امروز در بخش نظرات وبلاگ شکلک و تصاویرم نظری ثبت شده بود که ازم میخواست به  آدرس لینکی که داده بود مراجعه کنم. گوگل برای اینکه نام خلیج فارس ثبت بشه یا خلیج ع ر ب ی رای گیری میکنه. من که بر حسب وظیفه  ملی رفتم و به خلیج فارس رای دادم. از شما هم میخوام برید و رای بدید. لینکش اینه: http://www.persianorarabiangulf.com/index.php   زنده باد ایران و ایرانی ...
20 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

تنها بازمانده يك كشتي شكسته به جزيره كوچك خالي از سكنه افتاد .او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال ياري رساني از نظر مي گذارند، اما كسي نمي آمد . سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بارمحافظت كند و داراييهاي اندكش را در آن نگه دارد . اما روزي كه براي جستجوي غذا بيرون رفته بود، به هنگام برگشتن ديد كه كلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به آسمان مي رود. متاسفانه بدترين اتفاق ممكن افتاده و همه جيز از دست رفته بود . از شدت خشم و اندوه درجا خشك اش زد………… فرياد زد: ” خدايا چطور راضي ش...
13 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن .كسي هست كه عاشقانه تو را مينگرد و منتظر توست . اشكهاي تو را پاك ميكند و دستهايت را صميمانه مي فشارد تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت، و اگر باور داشته باشي ميبيني ستاره ها هم با تو حرف ميزنند. باور كن كه با او هرگز تنها نيستي فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه كني ...
13 ارديبهشت 1390

امید

        دختری که خدا از او عکس می گرفت!!!!      دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود.            با شنیدن ...
11 ارديبهشت 1390