هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

هانیه خواننده میشود.

سلام جوجوی مامان یه شیرین کاری جدید امروز تو هال بودم.دیدم صدای هانیه جونم از داخل اتاق می یاد.تعجب کردم.اومدم دیدم داری آواز میخونی. با یه ریتم خاصی میگفتی. دده  دده   دده   دده   مامان   مامان    مامان نمیدونم آهنگشو از کجا یاد گرفتی اما منم سریع صداتو ضبط کردم و باهات همراهی کردم و خلاصه یه گروه کر راه انداختیم.نمیدونی چه ذوقی میکردی وقتی می دیدی منم باهاتم. فدات شم دختر بااستعدادم و به قول باباجون ، دختر موسیقیدانم. اینم صدای دختر نازنینم کلیک کنید : صدای هانیه ...
13 آبان 1390

بدون عنوان

عزیزم سلام حدودا یه هفته ای میشه که تب داری.منم کلافه.نمیدونم چکار کنم. دکتر هم کلی آزمایش واست نوشته.منتظر جوابشم. روزایی که مدرسه بودم  پیش مامانی بودی.دیروز و امروز که پیش خودمی یکسره گریه میکنی و نق میزنی. دیگه حسابی کم آوردم.منم میرم تو اتاق و گریه میکنم.بعدش میبینم اومدی پشت در اتاق و معصومانه و ساکت نشستی پشت در و از لای در به من نگاه میکنی.آخه دختر نازنینم تحمل گریه یا حتی یه آخ کوچیک منو نداره.این صحنه رو که میبینم دیگه طاقت نمی یارم. می یام بیرون و غرق بوسه ت میکنم. فدات شم.به هردومون خیلی سخت میگذره. اما این نیز بگذرد. من و تو بدتر از اینو هم دیدیم.پس باز هم با توکل به خدا پیش میریم تا ببینیم چی میشه. ...
3 آبان 1390

مامان

سلام من امروز خیییییییییییلی خوشحالم.چون هانیه جون بالاخره منو مامان صدا کرد.دیگه من بابا و دده نیستم. هورااااااااااااااااااااااا به افتخار هانیه جونم بزن دست قشنگه رو ...
28 مهر 1390

13 ماهگی هانیه جون

هانیه عزیزم سلام. امروز پنج شنبه 21 مهر 90.سه هفته ست که مامان میره مدرسه.سه هفته ای که خیلی سخت گذشت.به هردومون.توی کلاس همش به فکر تو ام.اگه عکس قشنگتو رو صفحه گوشیم نبینم دق میکنم.تو این مدت حتی یه بار هم زنگ نزدم تا حالتو بپرسم.آخه میترسیدم بگن گریه میکنی و اونوقت من تا زنگ آخر و موقع برگشتن بی قرار میشدم.یه روز که بابایی زنگ زد تا ببینه چرا دیر کردم،یهو صدای گریه ت بلند شد.آخه صدای منو شنیدی. منم بی اختیار اشک میریختم و به نگاههای اطرافیان توجهی نداشتم.کلی هم به بابایی نق زدم که چرا زنگ زدی. تو که میدونی...من طاقت گریه هانیه رو ندارم. 16 مهر یعنی روز جهانی کودک 13 ماهه شدی.13 ماهگیت مبارک گلم. تو این مدت 1 ماهه کلی کارای جدید ...
22 مهر 1390

ماه مهر

فرشته نازنینم سلام. عزیزم باز هم منو ببخش که دیر به دیر می یام و واست مطلب میذارم. دقیقا از تاریخ 31 شهریور شارژ adsl تموم شد. بعدشم دو روز تعطیلی. از 3 مهر هم من و بابا جون رفتیم مدرسه.این بار با توجه به سرعت پایین مخابرات تصمیم گرفتیم مشترک شاتل بشیم. به خیال خودمون نهایتا تا 3 روز دیگه وصل میشه.اما دقیقا تا 16 مهرماه اینترنت نداشتیم. هر روز به یه بهونه ای وصلش نکردند.تو این مدت دیوونه شدم. دلم واسه وبت خیلی تنگ شده بود.محیط کافی نت رو هم نمیپسندم. خلاصه اینکه کلی زجر کشیدم تا اینکه بالاخره 16 مهر مجددا تونستم وبلاگتو ببینم. نمیدونی چه ذوقی کردم. از 3 مهر میرم سر کار. قراره 2 روز برم مدرسه و 2 روز هم برم اداره. خدا رو شکر امسال...
18 مهر 1390